ساعتی تاخیر کرد اندر شدن
بعد از ان شد پبش شیر پنجه زن

خرگوش با تدبیر در رفتن تاخیر یک ساعته داشت و نهایتا به محضر شیر که از شکست عهد خشمگین بود حاضر شد

 

**********************
زان سبب کاندر شدن او ماند دیر
خاک را می کند و می غرید شیر

شیر به سبب تاخیر خرگوش از خشم زمین را می کاوید و می غرید

 

*************************.

گفت من گفتم که عهد آن خسان
خام باشد خام و سست و نارسان

شیر با عصبانیت گفت من گفته بودم که اینان در تعهد خویش سست و بی ثبات هستند

***********************
دمدمه ایشان مرا از خر فکند
چند بفریبد مرا این دهر چند؟

حیله انها مرا از رسیدن به شکار الاغ دور کرد تاچه وقت باید فریب بخوریم چند دفعه؟

*********************
سخت درماند امیر سست ریش
چون‌نه پس بیند.نه پیش از احمقیش
سلطان احمق در امورات خویش درمانده است زیرا در ابتدا و انتهای کار خویش مشکل دارد

 

راه هموارست زیرش دامها
قحط معنی درمیان نامها

مسیر همیشه در تمامی ابعاد هموار به نظر میاد اما سیرتش دام های فراوانی نهفته است
در میان این همه القاب مذهبی ان چیزی که نایاب است حقیقت معنا است

 

*******************

لفظها و نامها چون دامهاست
لفظ شیرین ریگ آب عمر ماست

القاب و نام ها مانند دام است ظاهرا شیرین اما باطنا فاقد حقیقت دقیقا مانند جریان اب در زمین ریگزار
مسایل السلوک
مراد حضرت مولانا بازی با القاب و سو استفاده از ان است هر لقب باید متناسب با گنجایش معنایی و تصرف ملکوتی فر باشد الا لفظی بیش نیست
القابی نظیر ایت الله و شیخ الاسلام و ثقه الاسلام و مجتهد و فقیه مولانا در متخصصان دینی و غوث و قطب و ولی در عرفان باید متناسب با لیاقت باشد
متاسفانه اهل قدرت بدون داشتن مقامی ملکوتی گاها جهت حکومت بر عوام از ان بهره برداری شخصی از قرون اولیه تا کنون شده
در مقطعی به جهت جلوگیری از سو استفاده قانونی را اهل معنا وضع نمودند که میبایست درجه تصرف و گنجایش الهی فرد انسانهای کامل و صاحب ولایت تایید نمایند

 

****************************

آن یکی ریگی که جوشد آب ازو
سخت کم‌یابست رو آن را بجو

مولانا میفرماید البته تمامی القابی لفظی نیستند لذا در میان ریگزار باید بدنبال سنگهایی بود که انان در حقیقت مردان حق هستند و اتفاقا سخت کمیابند
و برای یافتن مردان صاحب ولایت و معراجی باید تلاش وافری را انجام داد
و قلیل من عبادی الشکور

 

********************

منبع حکمت شود حکمت‌طلب
فارغ آید او ز تحصیل و سبب

انانی که سرچشمه حکمت هستند حکمت طلب بودند و او دیگر نیازی به علوم اکتسابی و سببی ندارد
مسایل السلوک
حکمت یعنی باز شدن چشم باطنی و در قران حکمت یعنی خیر کثیر
حکمت صفت انبیا است و اگر ولی بدان دست یافت دیگر نسبت به علوم‌ظاهری بی نیاز میگردد

 

************************

لوح حافظ لوح محفوظی شود
عقل او از روح محظوظی شود

انسان طالب حقیقت ابتدا خود در حفظ و کسب معارف تلاش میکتد و انگاه که به کمال معنوی رسید دیگر خود به لوح محفوظ تبدیل گردد
و عقل و اندیشه او به روح مجرد تبدیل شود و در این مرحله در حفاظت حق قرار گیرد و دیگر انحراف او امکان پذیر نیست

 

*********************

چون معلم بود عقلش ز ابتدا
بعد ازین شد عقل شاگردی ورا

عقل نخست نقش معلم را داراست ولی هنگام کمال ادمی دیگر او به شاگرد صاحب خویش تبدیل میگردد در واقع نقش سایه را دارد

 

************************

عقل چون جبریل گوید احمدا
گر یکی گامی نهم سوزد مرا

در محله کمال انسانی دیگر عقل مانتد جبرییل علیه السلام گوید ای احمد صل الله علیه و اله اگر گامی فروتر پرم فروغ تجلی بسوزد پرم
مسایل السلوک
تشبیه زیبایی مولانا بسیار هنرمتدانه در تفهیم این مطلب از ذهن ملکوتی و اسمانی خویش بهره میبرد
حظ فراوان از کلام این مرد الهی نصیب قلبهای بیدار و عاشق میشود
مقامش عالی است
انشالله متعالی تر گردد

 

***********************

تو مرا بگذار زین پس پیش ران
حد من این بود ای سلطان جان

جبرییل امین در سفر معراج تا سدره المنهی همراه سید علیه السلام بود اما مقام فرشته وحی تا همین جا بود و مقام حضرت تا قاب قوسبن او ادنی
و جبرییل گفت ای اقا و مولای جان عاشقان حد من همین است پس از من گذر نمایید و از این پس شما باید تنهایی سیر ملکوتی نمایید

 

***********************

هر که ماند از کاهلی بی‌شکر و صبر
او همین داند که گیرد پای جبر

انسانهای جبری در حقیقت متکی به سست عنصری و تنبلی هستند و در واقع به توجیه افعال خویش میپردازند
او از صفات شکر و صبر خالی است و ناچارا چنین عقیده ای را برگزیده است

********************

 

هر که جبر آورد خود رنجور کرد
تا همان رنجوریش در گور کرد

انسانهای جبری موجب بیماری خویش گردند و همین دلیل باعث مردن و نهایتا رفتن به گور است

**********************

 

گفت پیغمبر که رنجوری بلاغ
رنج آرد تا بمیرد چون چراغ

اشاره به حدیث
لاتمارضوا فتمرضوا و لاتحفروا قبورکم فتموتوا)
حضرت فرمودند اظهار کسالت به ژاژخواهی و تمارض به بیماری موجب مرض گردد
تا حدی که صاحب خویش را به گورستان برد
مسایل السلوک
مولانا در رد جبریون این روایت را بهره برده است چنانچه اگر شخص خود را فاقد قدرت و اختیار در دایره تکلیف داند این غیر موثر بودن موجب بیماری گردد

********************

 

جبر چه بود بستن اشکسته را
یا بپیوستن رگی بگسسته را

معنی جبر جیست ؟
بدان معنی است که استخوان شکسته و رگهای گسسته را پیوتد و ترمیم نماییم

 

***********************


چون در این ره پای خود نشکسته یی
بر که می خندی؟ چه پا را بسته ای

ای معتقد به جبر تو که به بهانه اجباری بودن امورات و افعال از حرکت در راه حقیقت متوقف شده ای
پس دلیل خنده ات و بستن پای شکسته ات چیست؟

 

******************

وانک پایش در ره کوشش شکست
در رسید او را براق و بر نشست

انکسی که در مسیر کمال تلاش نماید و پای حرکتش به مانعی برخورد
خداوند مهربان مرکب بهتری همچون براق سید علیه السلام در واقعه معراج عنایت فرماید
مسایل السلوک
انسان تلاش گر مورد لطف هدایت خداوند قرار میگیرد و هر روز سیر تعالی وی رو به افزونی است
زیرا خداوند الطاف خویش را قول مضاعف داده به اهل دیانت و مخلصین درگاهش

 

********************

 

حامل دین بود او محمول شد
قابل فرمان بد او مقبول شد

مرید نخست پایبند دیانت است به تبع عمل خالصانه قابلیت امر حق را پیدا کرد انگاه مورد مقبولیت ذات الهی قرار گرفت
مسایل السلوک
سالک ابتدا باید طالب حق باشد هر طالب افعال خویش را عاشقانه عامل میشود تا فنای معشوق گردد انگاه او بقای جاودانه یابد

 

*************************

 

تاکنون فرمان پذیرفتی ز شاه
بعد ازین فرمان رساند بر سپاه

سالک مقبول در گام اول پذیرای فرمان معبود میگردد
اما در مرحله کمال حامل پیغام دوست میگردد
مسایل السلوک
مردان الهی در وادی ریاضت و بندگی چنان اوامر الهی را پذیرا هستندو منازل سلوک را خالصانه طی میکنند که نهایتا ماموریت ابلاغ قدرت و مشیت پروردگار را بدست میگیرند

 

**************************

 

تاکنون اختر اثر کردی درو
بعد ازین باشد امیر اختر او

انسان مبتدی به سبب نقص خویش ستارگان در اقبال او موثر بودند ولی اکنون به فضیلت کمال خود فرمانده و امیر افلاک و ستارگان است

 

*********************

 

گر ترا اشکال آید در نظر
پس تو شک داری در انشق القمر

چنانچه در خصوص فرمانروای و سلطانی انسان کامل بر افلاک تردید دارید به اعجاز ختمی مرتبت در شکافتن ماه دقت و تامل نما

 

*********************

 

تازه کن ایمان نی از گفت زبان
ای هوا را تازه کرده در نهان

لذا برای درک صحیح و معرفت به وادی معنا لازم است در باور خویش تجدید نظری نمایی اما از لفاظی و شعار دوری کن و با حقایق صادقانه برخوردنما
زیرا ظرفیت این مهم را در باطن خویش پنهان کرده ای باید تجدید ایمان نمایی

*********************

 

تا هوا تازه‌ست ایمان تازه نیست
کین هوا جز قفل آن دروازه نیست

تا اسیر هوای نفسی و امیال شیطانی در وجودت جولان میکند باورت تجدید پذیر نیست
و هوای نفس مانند قفلی است بر دروازه پس میبایست قفلها را شکست ان هم با شکست منکرات و ارزوهای مادی غیر مشروع

 

**********************

 

کرده‌ای تاویل حرف بکر را
خویش را تاویل کن نه ذکر را

مشکل اصلی تو انست که کلام الهی را به نفع خویش تفسیر نموده ای در حالیکه باید خویش را مطابق کلام رب العالمین بسازی
مسایل السلوک
کلام الهی فرمان خدا را باید از مقرب شنید و عمل نمود اهل تاوبل اگر گرفتار نفس و دنیا باشند و هیچ رابطه ای با اسمان نداشته باشند از قران برداشت اشتباه خواهند داشت و به دنبال ان گمراهی خلق را رقم خواهند زد

 

**********************

 

بر هوا تاویل قرآن می‌کنی
پست و کژ شد از تو معنی سنی

قران کریم را نه براساس رضایت حق و هدایت مخلوق بلکه بر اساس عقیده خویش و امیال خود شرح میدهی
لذا ان معانی بزرگ کلام حق بوسیله تفسیر مقرضانه تو به پستی و کژی سوق پیدا خواهد کرد
مسایل السلوک
سخن خدا را باید مردان الهی انبیا و اولیا تفسیر نمایند قران صحه گذاشته بر عملکرد علمای ظاهر یهود و نصرانیت که چطور انحراف و تاویل شخصی انان موجب گمراهی امتان انبیا سلف گشت زیرا تخصص تنها برای امر تاویل کافی نیست اتفاقا واجب و لازم و ضروری است ایات اسمانی را افرادی استباط و شرح و استخراج نمایند که صاحب ولایت و کرامت حاصله از تقوا باشند

 



تاريخ : جمعه 20 فروردين 1395برچسب:انجمن,ادبی,مولانا,سنگان,مثنوی,معنوی, | 21:37 | نويسنده : مولانا سنگان |
صفحه قبل 1 صفحه بعد