همچو ان خرگوش کو بر شیر زد
روح او کی بود اندر خورد قد؟

تمثیلا در مقابله خرگوش و شیر ایا روح وی در اندازه قد کوچکش بود؟

 

************************
شیر میگفت از سر تیزی و خشم
کز ره گوشم.عدو بربست چشم

شیر از عصبانیت گفت خرگوش با تصرف گوشم چشمم را بست
مسایل السلوک
خاصیت ماده سحر و گرفتاری و سکر حاصله از تعلق به ان است
انانیکه گرفتار دنیا شده اند به همان نسبت از درک معنا فاصله گرفته اند

 

******************

مکرهای جبریانم بسته کرد
تیغ چوبینشان تنم را خسته کرد

شیر گرفتاری خویش از مکر جبری نخچیران دانست زیرا با سلاح های چوبین خویش من را اسیب رساندند
مسایل السلوک
مولانا مبحث استدلاهای فلسفی فاقد معنا را بار دیگر به باد انتقاد میگیرد
پای استدلالیان چوبین بود
پای چوبین سخت بی تمکین بود
در دفتر اول مفصل به سطحی بودن تقلید کورکورانه اشاره گردید

 

*******************

زین سپس من نشنوم آن دمدمه
بانگ دیوانست و غولان آن همه

شیر با خودش عهد بست دیگر گرفتار سخن شیطان صفتان و حیله گران نخواهم شد

 

************************
بر دران ای دل تو ایشان را مایست
پوستشان بر کن کشان جز پوست نیست

لذا خطاب به دل گفت تمامی افکار و سناریوی انان را پاره نما و در واقع از سخنان سطحی انان جدا شو زیرا در حقیقت پوستی بیشتر نیستند
مسایل السلوک
باورهای قشری بسیار خطرناک هستند انسان صاحب اندیشه خیلی زود از دام این افکار خودش را ازاد میسازد

 

**********************

پوست چه بود گفته‌های رنگ رنگ
چون زره بر آب کش نبود درنگ

مولانا سوال مطرح میکند که مراد از پوست چیست؟
و او پوست را کنایه از گفتار ظاهرا فریبنده و زیبا میداند سخنانی که در ادبیات امروز جهت شستشوی مغزی ساده اندیشان و کج فهمان بکار برده میشود

 

********************
این سخن چون پوست و معنی مغز دان
این سخن چون نقش و.معنی همچو جان

الفاظ که لفاظ گران بدان بازار گرمی میکنند نقش پوست است و حقیقت یک مطلب شبیه مغز میوه است
سخن مانند تصویر است و معنی مانند روح

 

***********************

پوست باشد مغز بد را عیب‌پوش
مغز نیکو را ز غیرت غیب‌پوش

پوست در واقع سترکننده سیرت بداندیشان‌است سخنان به ظاهر اراسته درون لجن افراد سواستفاده گر را میپوشاند
اما مغز همان روح انسانهای صادق و خالص است که حضرت حق از غیرت خویش صاحبان معنا را مستور نگه میدارد
مسایل السلوک
مولانا در ابیات اخیر به انتقاد از کسانی میپردازد که چهره نفاق دنیا طلب خویش را در قالب سخنان فریبنده پنهان میکنند
و اگر مخاطب عمیق به گفتار و کردارش گردد به تهی بودن ان اگاه میشود
ترفند سرپوش گذاشتن بر کدورت و سیاهی درون شخص تهی از معنویت در سخنان زیبا اما بی تاثیر پنهان شده است

 

*******************

چون قلم از باد بد دفتر ز آب
هرچه بنویسی فنا گردد شتاب

تمثیل زیبای ملای رومی در مذمب افکار قشری در این بیت جلیل
اگر قلم از جنس باد باشدو کاغذ لز جنس اب طبیعتا هر چه به نگارش در اید در حقیقت پوچی است
مسایل السلوک
گفتار و کردار فاقد معنا در حقیقت چیزی جز پوچی نیست و به تبع ان حاصل ان هم بیهودگی است

****************

 

نقش آبست ار وفا جویی از آن
باز گردی دستهای خود گزان

اگر به محصول تصویر روی اب دلبستگی پیدا نمودی در نهایت کار چاره ای جز جسرت گریبانگیر ادمی نخواهد شد
مسایل السلوک
یکی از نام های قیامت یوم الحسره است انسانهایی که عمر خویش در باورهای میان تهی صرف نموده اند فقط حسرت خواهند خورد
حسرت برای شخص موقعی بوجود خواهد امد که طرف فرصت جبران نداشته باشد
و این ویژگی قیامت است

 

*********************

باد در مردم هوا و آرزوست
چون هوا بگذاشتی پیغام هوست

پوچی و خسرانی بزرگتر از داشتن امیال و ارزوهای مادی نیست پس اگر ادمی توفیق غلبه بر هواهای نفسانی را پیدا نماید
در واقع همان جا خداست
مسایل السلوک
انسان اگر بر تاریکیها فایق اید به نور دست خواهد یافت و تاریکی چیزی جز تعلق ماده نیست

 

*********************

خوش بود پیغامهای کردگار
کو ز سر تا پای باشد پایدار

حلاوت پیغام های حق بخاطر ثبات ان است و تمامی هستی ادمی را احاطه میکند
و الله بکل شی محیط
خداوند به هر چیزی احاطه دارد از ذره تا افلاک در ید قدرت اوست
لذا رحمت الهی بر بندگان خاص است و انهم به صفت محیط بودن و پایداری ان
یختص برحمته من یشا

 

********************

خطبهٔ شاهان بگردد و آن کیا
جز کیا و خطبه‌های انبیا

گفتار حاکمان دنیایی فانی است ولی کلام الهی و خطابه مقربان و برگزیدگان متفاوت است
از حیث احاطه و نورانیت و رسوخ بودن لذا صاحبان ولایت فنای در رحمت اویند و افعالشان از هر جهت نافذ و راهگشاست

 

*******************

زانک بوش پادشاهان از هواست
بارنامهٔ انبیا از کبریاست

زیرا اثار حاکمان دنیا برگرفته از ارزو و امیال مادی است
اما عملکرد و نتیجه نهایی مردان حق از مقام کبریایی است
مسایل السلوک
کبریایی یا کبر ملکوتی جدای از کبر مادی است
خداوند دارای کبریایی است و ان نشات گرفته از جایگاه ذات اوست در عالم حقیقت
پس متعلقین به حق در تجلی صفت کبریایی او قرار گیرند و ابهت و بزرگی مردان اسمانی نه از غرور بلکه از اوج تواضع است

 

*****************

 

از درمها نام شاهان برکنند
نام احمد تا ابد بر می‌زنند

نام پادشاهان در سکه ها ضرب گردد و در انتهای قدرت حذف گردد اما نام مقربان بویژه حضرت محمد صل الله علیه و اله و سلم تا ابدیت باقیست
مسایل السلوک
حکایتی است که یکی از شاگردان ابن سینا گفت استاد اگر ادعای نبوت نمایی همه قبول کنتد
ابن سینا در یکی از مسافرت های زمستاتی از همان شاگردش خواست برای رفع تشنگی از سبو بیرون خانه مقداری اب بیاورد
شاگرد بهانه اورد که هوا سرد است لذا تا صبح اگر صبر کنید بهتر است
در همین لحظه موذن اذان صبح را میگفت و به رسالت پیامبر شهادت داد
ابن سینا گفت پیامبر صدها سال پیش نبی بوده و این موذن او را زیارت نکرده
اما امروز به تبعیت امر او در هوای سرد وضو گرفته و به مسجد امده و اذان میگوید
در حالیکه تو حاضر نیستی برای تشنگی من اب بیاوری
و این حقیقت کبریایی است
پس اگر نتیجه زحمات کسی ابدی شد و ایندگان خویش را ملزم به احترام و اجرای ان دانستند همان مقام معنایی است
اللهم انی اسلک من فضلک

 

**************************

نام احمد نام جملهٔ انبیاست
چونک صد آمد نود هم پیش ماست

مولانا به یک نکته ظریف اشاره میفرماید که
لانفرق بین احد من رسله
ویا کلهم نور واحد
اگر از پیامبر مدحی صورت گرفت در حقیقت ستایش همه مقربان است
زیرا اگر کسی عدد صد را در شمارش بحساب اورد عدد نود نیز در ان مستتر است
مسایل السلوک
یهود در ایمان به مقدسات مذموم گردیدند به صفت
نومن به ببعض ونکفر ببعض
تمامی مشاعر الهی قابل احترام حال انبیا یا اولیا یا شتر صالح و سگ کهف و کوه مروه و صفا ومساجد و خانقاه و.....
هر شخص و شی و حیوان و نبات ....اگر در مجالست با نورانیت و معنویت بود قابل مدح است و تعرض و اهانت به ان کفر است

 



تاريخ : پنج شنبه 26 فروردين 1395برچسب:انجمن,ادبی,مولانا,سنگان,مثنوی,معنوی, | 18:6 | نويسنده : مولانا سنگان |
صفحه قبل 1 صفحه بعد